روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

رمی جمرات +تصویر

جمعه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۰:۴۷ ب.ظ

دیروز با بچه های کاروان رفتیم رمی جمرات....

رمی جمرات همون سنگ زدن به شیطون هست که بر گرفته از اون حرکت الهی ابراهیم نبی در هنگامی هست که فرزند خودشون حضرت اسماعیل رو برای قربانی کردن می بردکه وقتی شیطان برای وسوسه کردن نزد ایشون اومد وایشون در سه جا با سنگ زدن شیطون رو از خودشون دورکردند والان بعد ازچند هزار سال حاجی ها باید در اعمال حجشون این عمل ابراهیم را تکریم کنند و به یاد اون حرکت هر کدوم در سه موضعی که حضرت ابراهیم شیطون رو سنگ بارون کرد، اوناهم به شیطون سنگ بزنن

اما از دیروز بگم هتل ما خوشبختانه یا بد بختانه نزدیک این کاخ و دم ودستگاه شیطون هست پیاده همه با هم رفتیم اونجا.ابتدای ورود یه نگهبانی اونجا بود که معمولا هم نمی ذارن کسی بره داخل ولی به حمدالله شیطون طلبید وما بدون هیچ مشکلی رفتیم داخل.

توی راه یه جا یه مشت سنگ ریزه روی زمین ریخته بود منو حاج علی رفتیم سنگ برداریم که یکی از بچه ها گفت :( ای آقا شما دیگه چرا ؟شیطون ازشمادیگه انتظار نداره که سنگ بزنید) منم بهش گفتم خودش بر تو نازل شد و اینو گفت یا نکنه تو خودت شیطون هستی و داری اینو می گی؟

رفتم یه پاره آجر (پاره آجر که چه عرض کنم یه تیکه بتون بود )پیدا کردم و با خوندن آیه (و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی) چنان زدم تو دیوار که کلی سیمان از در ودیوار پائین ریخت و تا موقعی که داشتیم بر می گشتیم چنتا ازبچه هامنو سر زنش می کردن که این چه کاری بود کردی؟فک کنم یه سر وسری با شیطون داشتن که ناراحت شده بودن.

هفتا سنگ که سهله سی چهل تاسنگ به نیابت از خودم و خیلی های دیگه به شیطون زدم تا چشش درآد.

فک کنم الان تو فکر انتقام باشه آخه خیلی بد می زدم یکی از بچه ها می خواست منو بگیره .می گفت حاجی خیلی جدی گرفتی بی خیال  ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود .

جدای از این حرفا این خونه های شیطون در ابتدا کاملا به شکل ابلیکس بود که نماد شیطان در مصر باستان بوده والان هم در سرار اروپا وامریکا تبدیل به یک نماد مقدس شده و جالبه که بدونید بزرگترین ابلیکس جهان جلوی کاخ سفید هست.

تصویری که در بالا دیدید شکل قدیمی خونه شیطان بوده ولی این ال سعود بنا به عهدی که با شیطان داشت ، نذاشت نماد شیطان برای همیشه سنگ بخوره وبه همین خاطر نمیدونم خونه رئیسشون رو ازاین جا کجا برد و جاش اینو گذاشت

 بعد از سنگ زدن به شیطون با دو تا دیگه از بچه ها از جمع جدا شدیم ومستقیما رفتیم جبل النور برای زیارت غار حرا.

در مورد رفتن به غار حرا توی بین بچه های کاروان اختلاف بود مثلا حاج علی می گفت از حاج آقا پرسیده که آیا مستحبه  اونجا بریم وحاج اقا گفته بود که مادر تاریخ نداریم که پیامبر بعدازمبعوث شدن یا اهلبیت در طول زندگانی هاشون به اونجا رفته باشند و به همین خاطر اولویتی نداره.

بهش گفتم حرف حاجاقا درست ولی ببین ما توی مسجدالنبی یا مسجدالحرام ودور خانه خدا که می چرخیم یکی از افتخاراتتمون اینه که داریم در جاهائی قدم بر می داریم که پیامبر وامیر المومنین و همه ائمه و امام زمان در آن قدم بر داشته اند.ولی ما دقیقا که نمی دونیم پیامبر دقیقا  کدام قسمت این مکان ها رفت وامد داشته اند .ولی در غار حرا ما مطمئن هستیم که پیامبر در این فضای در روزها وماه ها عبادت کرده اند و همین که در همین جا آدمدو رکعت نماز بخونه من فکر می کنم ارزشش رو داره .در ضمن درباره صحبت حاج آقاهم باید بگم که پیامبر تا قبل ازبعثت مامور به ارشاد مردم نبود ولی همین که خداایشون رو به پیامبری مبعوث میکنه ایشون دیگه باید پیام خدا رو به مردم برسونه به همین خاطر باید دربین مردم باشه واهلبیت هم همین طور آنها باید دربین مردم باشند تامردم را هدایت کنند.

خلاصه ما رفتیم وحاج علی هم نیومد.ازاونجا هم برگشتیم اومدیم هتل شاممون رو خوردیم و بعدش هم رفتیم مسجد تنعیم برای عمره نیابتی.

اینم چنتا عکس که دیروز گرفتیم :

انتقام پدرمون آدم از شیطون

اینم همون پاره آجر یا همون تیکه بتونه که زدم شیطونو باهاش سرویس کردم



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">