سلام
برخی دیدارها کلا حال و هواشون با بقیه دیدارها متفاوته.
مثلا دیدارهائی که با خانواده های شهدای صابرین داشتیم، برای خودش یه حال و هوائی داشت یا دیدار با خانواده شهید مدافع حرم.
اما دیداری که جمعه این هفته داشتیم ، با همه دیدارهای قبلی متفاوت بود.
شهدای قبلی همه در میدان نبرد و در لباس رزم شهید شده بودند، ولی شهیدی که این هفته رفتیم منزلشون در لباس شاگردی امام صادق ، در همین کوچه و خیابون هائی که هر روز با بی تفاوتی ها و بستن چشمامون از توشون رد می شیم، شهید شد.
شهادتی که در راه فریضه در حال فراموشی امر به معروف رخ داد.
----------------
از چند روز قبل با مادر شهید برای ساعت 4 عصر جمعه 26 اردیبهشت قرار دیدار گذاشتیم.
ساعت 2 ظهر بود که برای یادآوری قرار ساعت4 چند بار منزل شهید تماس گرفتیم ولی کسی جواب نداد.
کمی نگران شدم. چون بعضی از دوستان دیداری از شهرستان برای این دیدار راه افتادهبودند و اگه توی این زمان کنسل می شد مجبور بودن کلی راه رو برگردن.
با بچه های دیدار هم ساعت 3:45 دقیقه ابتدای 20 متری افسریه قرار گذاشته بودیم.
کمی زودتر از خونه بیرون اومدم و اول رفتم جلوی منزل شهید.
زنگ منزل رو که زدم مادر شهید جواب داد. خواستند در رو باز کنن که گفتم ساعت 4 با دوستان خدمت می رسم.
بعد سریع رفتم محلی که با بچه ها قرار گذاشته بودیم.
مثل همیشه چندنفری از خانم ها و آقایون قبل از موعد مقرر تو محل بودند و باز هم مثل همیشه چند نفری تاخیر داشتند.
البته ناگفته نمونه که یکی ازدوستان هم کلا راه رو گم کرد و با وجود اینکه کلی راه رو تا افسریه اومده بود ولی نتونست تو دیدار شرکت کنه.
آقا سعید تاجیک هم که شب قبل برنامه رو براشون توضیح داده بودن، افتخار دادند و در جمع بچه ها حضور پیدا کردند.
ساعت 4:10 دقیقه بود که با بچه ها جلوی منزل شهیدایستاده بودیم.
هنوز 5-6 نفری هم تو راه بودند.