روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

۱۷ مطلب با موضوع «خود نوشت» ثبت شده است

گاهی اوقات که از شرایط و محیط زندگیم خسته می شم، دوست دارم از آدما و دغدغه های مادی شون ، از زندگی آهنی شون فرار کنم

 برم  یه جائی که به جای خونه ها و آپارتمان ها ، خدا و آیات قدرتش احاطم کرده باشن

برم یه گوشه یه آتیش درست کنم و همه نگفته ها و حرفای فرو خورده رو توش بریزم 

تا سبک بشم

تا بتونم  دوباره با فراغ خاطر با خدا حرف بزنم

تا بتونم دوباره خودم  و  محیط اطرافم رو باز هم تحمل کنم

به نظرم آدم هر هفته نیاز به یه همچین خلوتی داره...




پ.ن
تو این هوای سرد کنار همچین آتیشی ، از هر چیز که بگذریم سیب زمینی کبابی هم خیلی می چسبه :)
با تشکر از وبلاگ شب آفتابی بابت این تصویر زیبا
۱۷ نظر ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۵:۰۷

سلام 

چند وقتی بود که این مطلب تو ذهنم جولان می داد و منتظر فرصت بودم تا پیادش کنم 


هر روز که میخوام برم سر کار از کنار حرم حضرت معصومه عبور میکنم .چند روز پیش که داشتم میرفتم حرم چشمم به یه خانواده ای که زائر بودن ،افتاد

یه دختر بچه سه چهار ساله بزور دست باباش رو می کشید  تا وارد یکی از این مغازه های اطراف حرم بشن 


این صحنه رو که دیدم یاد اولین باری که برای زیارت اومدم قم  افتادم اگه اشتباه نکنم  5 ساله  بودم (الهی )


اون موقع چقدر این مغازه های اطراف حرم برام جذابیت داشت ، کلی چیزای قشنگ و جورواجور و رنگارنگ توشون بود 

یه خورده فکر کردم دیدم پس چرا دیگه الان سالهاست، که این مغازه ها برام جذابیت نداره و  تازه بعضی اوقات دوستانی که از شهرهای دیگه  میان  و میخوان از این مغازه ها خرید کنن ، میگم اینا یه مشت جنس بنجول هست و از این مغازه ها خرید نکنید 


تقریبا میشه گفت اجناس و نوع جنس این مغازه ها از اون موقع تا الان هیچ تغییری نکرده .پس تغییری که حاصل شده در نوع نگاه من هست.


همین الان هم وقتی اطراف حرم هستم ، میبینم که همین مغازه هائی که توی یک سال شاید یک یا دوبار بهشون توجه کنم ،  برای خیلی ها قابل توجه هست...

خب نتیجه اخلاقی بحث 

درسته که اون مغازه ها برای من شاید زرق و برقی نداشته باشه، ولی الان چیزای دیگه تی جای اونا رو پر کردن داشتن خونه، ماشین و خیلی چیزای دیگه هستن که ما رو مجبور میکنن دائما اصرار کنیم و خودمون رو به مشقت بندازیم تا به اونا برسیم


دنیا به حسب حال افراد زرق و برق داره، اگه بتونی نگاهت رو نسبت به این زرق و برق ها عوض کنی ، می بینی که اجناس این مغازه ، همش قلابی هست و فقط رنگ قشنگ دارن و نورپردازی خوبی بهش شده 


مهم اینه که چه موقعی به این نتیجه برسی ....

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۵۶

سلام 
یادش بخیر
 قبلا موقعی که میخواستیم با مدرسه بریم جنوب
از روز قبل  ساک می بستیم و آماده میشدیم.
شب دیگه خواب به چشممون نمی اومد 
همش می ترسیدیم که خواب بمونیم 
تا صبح چند بار بلند می شدیم و ساعت رو نگاه میکردیم 
اون موقع شاید درست متوجه نمی شدیم منتظر بودن یعنی چی ؟
وقتی منتظر یه چیز خوب باشی، توی تنگنای خاصی گیر میکنی 
هم حس خوبی داری و هم حس بد 
نبرد بین احساس و عقل شاید باشه 
مخصوصا اگه این انتظار گره خورده باشه به تکلیف 
تکلیفی که به سختی انسان می تونه بهش برسه 
و شاید هم همون عاقبت به خیرش کنه 

پ.ن
مقدمه ای برای سفر(1)


۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۲۱

سلام با توجه به اتمام ماه مبارک رمضان نظر شما رو درباره برنامه های "ویژه" صداوسیما جویا می شویم:

نظرتون درباره کلیت برنامه هاچیست؟

1-برنامه ها واقعا جدید متنوع و مناسب بودند

2-موسیقی واوازوموسیقی پخش برنامه ها شاد ،متفاوت و مسرت بخش بود

 3-امسال اصلا گرسنگی و تشنگی نداشتیم

4- باز هم برنامه های من و تو و فارسی وان و بی بی سی فارسی جذاب تر بود....

5-اگه خواننده هادرکنار آوازخوانی حرکات موزون هم انجام بدن عالی میشه

 پیشنهاتون برای بهتر شدن برنامه ها چیه؟

 1-مکان های متنوعی برای ناین پارتی ها انتخاب بشه.جزیره کیش، سواحل محمودآباد،تخت جمشیدو...

 2- بخش موسیقی زیر زمینی ورپ هم به خواننده ها اضافه بشه

 3- از پیشکسوتان عرصه موسیقی مخصوصا ازنوع قبل از انقلابیش هم تجلیل بشه

 4- یادی بشه ازهنرمندان خانم پیش کسوت قبل از انقلاب که از دنیا رفتن و بخش هایی از موسیقی شون تحت عنوان صدای ماندگار پخش بشه

 5- برنامه موسیقی آکادمی گوگوش بازم بهتر بود

 پیشنهادتون برای مهمانان سال آینده چیست

 1- متاسفانه صنف آبکی سازهاوشبکه توزیع انها از قلم افتاد

 2- ازفوتبالیستهای الگوهم دعوت کنید ...ترجیحا خوش تیپ باشن و مدل موهاشون مد باشه

 3-همش که نباید از داخل کشور مهمون دعوت کنید... این همه اساتید هنر و موسیقی و بازیگری اون ینگه دنیا هستن اونا رو هم دعوت کنید مخصوصا گلشیفته فرهانی

 

 4-متاسفانه بازهم برخی اعمال قدرت میکنند وتهیه کنندگان رو مجبور به دعوت مهمون های ریش داروحزب اللهی میکنن

 بزرگترین بهره ای که از این ماه داشتین؟

 1-خواننده محبوبم رو به صورت زنده دیدم و پیامک زدم درخواست کردم که آهنگ محبوبم رو بخونه و خوند

 2-توی محل برگزاری مراسم بالاخره اون دوست دخترم رو که قبلا گمش کرده بودم پیداکردم

3- کلی از بازیگرا و خواننده ها رو از نزدیک دیدم و امضا گرفتم ازشون

 4- یه سری مثل این مجریاو...کلی پول به جیب زدن

 5- کلی از دوستام منو دیدن بهم پیامک زدن که تصویرم رو از تلویزیون دیدن .....

 ماه بندگی اومد وتموم شد وما هم از صداوسیماکه مهمترین الگوی جامعه هست دربرنامه هاش چیزی جز بندگی ندیدیم

البته بندگی داریم تا بندگی

 یه بندگی داریم که بنده خواننده ها و بازیگرا و ... است.

یعنی بندگی دنیاو شیطان

و یه بندگی هم بندگی خداست...

شما توی این سی روز کدومش رو در برنامه های به اصطلاح ویژه! تلویزیون شاهد بودید؟

قضاوت با شما...


پ.ن

یه تحلیل میگه صداوسیما برای این که با ماهواره ها مقابله کنه

سعی کرده تا مخاطب اونا رو جذب کنه و به همین خاطر اقدام به ساخت برنامه هائی متفاوت با رویه کشور و مورد پسند مشترکین ماهواره نموده است...

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۳

سلام

قصد دارم بعضی از خاطرات تبلیغ خودم در ماه مبارک رمضان رو بیان کنم.

توی این خاطرات نگاهم صرفا بیان اتفاقات نیست ، سعی میکنم یه نکته و مطلبی رو هم در کنارش برسونم (فاعتبروا یا اولی الابصار)

**********************************************

امسال تبلیغ داخل یه محیط نظامی قسمتمون شد.(ما مامور به وظیفه ایم و هر جا که وظیفه ایجاب کنه حضور پیدا میکنیم )

و صد البته در خدمت جوانان عزیز کشور که به خدمت مقدس سربازی نائل شده بودند، رسیدیم.



بدیهیه که هر جائی قوانین خاص خودش رو داره و نظام هم که از نظم اومده صد البته نسبت به قوانین حساس تر و سختگیر تر هستند.
از جمله یکی از قوانین که من نتونستم باهاش کنار بیام ولی از اونجائی که قانون بود، بهش احترام گذاشتم ، حضور اجبرائی همه سربازان در نماز جماعت بود.
خب کاملا واضحه چیزی که به اجبار واقع بشه ارزشی چندانی نداره ، ولی مسئولین هم دلایل خاص خودشون رو داشتند که قابل توجه بود و حتی می شد بهشون حق داد.
اما خاطره من از اینجا شروع میشه که توی روزهای اول هفته تقریبا سی ، چهل تائی از سربازان تو نماز حاضر می شدند ولی به آخر هفته که می رسید مثل این که بنزینشون تمام شده یهوئی آب می رفتند و پنچ شنبه تعدادشون به هفت ، هشتا می رسید.

هفته اول گفتم لابد کاری پیش اومده فرستادنشون برای انجام کار، ولی وقتی دیدم پنچ شنبه هفته دوم مجددا اون اتفاق تکرار شد؛

بین دو تا نماز پرسیدم "«پس بقیه دوستان کجا هستند؟»" می دونید چه جوابی شنیدم ؟

بهم گفتن : «حاج آقا پنچ شنبه ها تعطیله و حضور و غیاب نمیشه!!!»"

یعنی یه لحظه جا خوردم (خب نتیجه کار اجباری همین میشه دیگه) یاد دوران ابتدائی افتادم که بعضی از بچه ها برای فرار از نماز جماعت، نیم ساعت  تو دستشوئی های مدرسه مخفی می شدن :D


صبر کردم روز شنبه بین دو تا نماز طبق معمول که بلند شدم برای بیان احکام با یه جوک صحبت هام رو شروع کردم ؛

گفتم : "« از یه بنده خدائی پرسیدن چه روزی به دنیا اومدی، گفت: جمعه؛ گفتن: دروغ نگو، جمعه که تعطیله؛   حالا  حکایت ما و دوستان هم حکایت همین جوک شده، میبینیم پنچ شنبه ها دوستان نماز جماعت حضور ندارن ، می پرسیم چرا؟  میگن حاج آقا پنچ شنبه تعطیله! خب پادگان پنچ شنبه تعطیله خدا که تعطیل نیست...»"


پ.ن

واقعا بعضی وقتا ما برای در رفتن از انجام تکلیف (هر تکلیفی) دنبال بهونه های این طوری می گردیما ، فقط منتظریم که پنچ شنبه رو تعطیل کنن...

همین مطلب در سایت نقل قول

۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۲

عمار برخیز که همچنان علی درغربت است...

مگر نمی بینی که هر روز به حرم دخترش زینب حمله می کنند...

مگر نمی بینی که به ضریح پسرش علی بن موسی الرضا جسارت کرده اند...

 عمار برخیز چه نشسته ای که علی هنوز غریب است 


(پ.ن: صفین زادگان به حرم عماریاسر و اویس قرنی جسارت کردند)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۲۲
بسم رب الشهدا و صدیقین 

"اول همه کتاب هاش  همیشه همین رو می نوشت ( بسم رب...)"

"با بقیه بچه هام فرق می کرد، از همون دوران بارداری احوالش فرق می کرد، موقع اذان کلی تکون می خورد..."

"خیلی وقتا از خواب که پا میشد اروم دم حسین حسین  می گرفت..."

"اگه از حرفی یا کسی ناراحت می شد، با حسین حسین گفتن ناراحتیش رو نشون می داد..."

"خودشو وقف مسجد و هیئت کرده بود..."

"دعا کردن هاش خیلی عجیب و زیبا بود..."



(بخش اول شهید امیر حسام ذوالعلی از زبان پدر )


۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۸