روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکه» ثبت شده است

حاج اقا هم اتاقی ما که یادتون نرفته؟؟؟اگه یادتون نمی یادبه مطالب پائین تر یه سری بزنین عکسش هست.

حالا که یادتون اومد براتون می گم : این بنده خدا توی این دو شبی که اومدیم مکه واعمال عمره مفرده رو به جا آوردیم تا حالا به اندازه چهارتا عمره عمل به جا آورده.

لابد می پرسین چطور؟

آخه از موقعی که توی مسجد شجره محرم شدیم این هی نفوس بد می زد می گفت نکنه یه وقتی اعمال رو کامل انجام ندیم بعدا مشکل درست بشه(فک کنم منظورش طواف نسا بود)هر چی من بهش می گفتم حاجی سخت نگیره کاری نداره ولی این بنده خدا هی حرفشو میزد تا رسیدیم به مکه همین که اومد کیفش رو برداره دستش به لبه اتوبوس گرفت و خون افتاد آخ اون لحظه این بنده خدا رو میگی خون ُ خونش رو می خورد.

آخه اگه در هنگام احرام کاری کنی که بدن خراش برداره یا خون بیافتده باید کفاره بدی که کمترینش یه گوسفند هست .البته این رفیق شفیق ما بیشتر از گوسفنده به فکر اعمالش بود و این که دستش مانع انجام اعمالش نشه.

چون از زخمش هی خون می اومد دست آخر هم بعد از همه اعمال دید بازم دستش خونی هست یعنی تمام اعمالی که کرده همش باطل بوده .دیگه داشت دیوونه میشد.بهش گفتم حاجی دیدی گفتم نفوس بدنزن .دیگه نماز صبح شده بود نماز رو خوندیم اومدیم هتل .هردو خوابیدیم نزدیکای ظهر بودکه دیدم ازدر اتاق اومد تو اونم با لباس احرام بهم گفت ازساعت ۸رفته مجددا همه اعمال رو به جا آورده والان خیالش راحته .خوب الحمدالله مشکلش حل شده بود تا اینکه دیشب من واین حاجی مون وبچه های اتاق بغلی با هم رفتیم مسجد تنعیم تا نیابتا از طرف دیگران محرم بشیم (آخه هر کسی در هرماه قمری یک باربیشترنمی تونه برای خودش محرم بشه).محرم که شدیم اومدیم توی مسجد الحرام برای انجام مناسک قرار بود از هم جدانشیم ولی توی مطاف فاصله افتاد بینمون منو یکی دیگه از بچه ها بودیم و رفیق ما و اون یکی باهم .

ما جلو بودیم  واونا هم عقب تر از ما بعد از اینکه طواف تموم شد و نمازش رو هم خوندیم هر چی صبر کردیم دیدیم پیداشون نیست .بعد از ده دقیقه بالاخره اومدن گفتیم کجا بودین؟

مثل این که  وسط دور پنجم جلوی حجر اسماعیل رو برای شست شو بستند و بچه ها مجبور  شده بودن ازمطاف خارج بشن  و با این فکر که با خارج شدن از مطاف اون دور باطل شده یه دور دیگه به جاش رفتن بودن و روی هم رفته هشت دور چرخیده بودن یعنی به جای هفت بار ، هشت بار دور خدا چرخیده بودن

من گفتم فک کنم طوافتون غلطه ولی اونا گفتن درسته .

رفتیم برای سعی صفا و مروه.

این بار هم اتاقی من پیش خودم بود و ما جلو افتادیم و اون دوتای دیگه عقب تر بودن توی سعی چهارم بودیم که به یکی از روحانی های بعثه بر خورد کردیم براش قضیه رو تعریف کردیم گفت طواف باطله و باید اعمال رو از اول انجام بدن این هم اتاقی ما رو بگی انگار برق گرفتش وجدانا نزدیک بود از حال بره.

آخه شب قبل که نخوابیده بودیم داشتیم اعمال انجام می دادیم صبحش که من خوابیدم اون مجددا رفته بود باز اعمال انجام بدهد و عصر هم که رفته بودیم زیارت دوره توی مشعر الحرام وعرفات و منی و کوه ثور ...تا غروب بیرون بودیم الان هم که اومده بودیم عمره مستحبی وحالا این اوضاع  این بنده خدا بود کلی خستگی به تنش موند.

بهش گفتم علی بی خیال سعی شو ، تیز برو طوافت رو بکن که الان همه کاروانها می رسن باز شلوغ میشه بنده خدا با یه حالت غم انگیزی رفت که دل من براش کباب شد من سعی رو تموم کردم رفتم طواف نسا رو هم انجام دادم اومدم پای کوه صفا دیدم نشسته گفتم تموم شد گفت نه بابا تازه چهارتاش رو رفتم

یه خورده نشستیم حرف زدیم بعد بهش گفتم پاشو برو سعیتو تموم کن طواف نسا باشه برای فردا این بنده خدا وقتی سعی رو تموم کرد اومد پیش من نشست و گفت حاجی الان انگار یه کوه رو از روی دوشم برداشتن خیالم راحت شده.

بهش گفتم حاج علی اعمال عمره خستگی بدنی زیادی نداره یعنی بدن خیلی خسته نمی شه  ، بیشتر اون بار مسئولیتش هست که جوون ادم رو به لبش میرسونه به همین خاطر وقتی اعمال تموم میشه ادم کلی سبک وراحت میشه که اونم همینو گفت.

حالا قراره فردا بازم بریم عمره نیابتی انجام بدیم بهش گفتم حاجی تو که داری هرشب دوبار اعمال رو انجام میدی بیا فردا دوبار محرم بشیم .چنان چپ چپ نگام کرد که سریع گفتم بابا شوخی کردم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۳۷

سلام دیروز عصر وارد مسجد شجره شدیم تا محرم بشیم برای مناسک حج

در مدینه انسان دو جاخیلی دلش می گیره 

یکی وقتی برای اولین بار وارد بقیع می شی نمی تونی این همه مظلومیت و غربت رو باور کنی ودیگری وقتی برای اخرین بار می خوای با پیامبر وداع کنی یه بغض عجیبی توی گلوت چنگ می ندازه وتازه به رابطه زیبائی که بین خودت وپیامبر وجود داره پی می بری.

این تفسیر همان حدیث پیامبر هست که فرمود من وعلی پدران این امت هستیم.


دیروز قرار بود ساعت سه حرکت کنیم.من نماز ظهر رو رفتم داخل حرم بخونم تا بعد از اون هم وداع کنم .

بعد از وداع وقتی از حرم خارج شدم دیدم که کفشام نیست.یهو خندم گرفتم.چون بعضی جا ها رسم هست که وقتی پسری میره خواستگاری ، اگه خانواده دختر از داماد خوششون بیادکفشای داماد رو قایم می کنن و این به اصطلاح جواب بله هست.حالا هم پیامبر مثل این که ما رو پسندیده بود حالا خدا می دونه عروس خانوم کی هست (خدایا شکرت)

کلی پا برهنه روی آسفالتای داغ اطرف حرم راه رفتم تایه جفت دمپائی خریدم(تف به ریا)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۳۵


اخرین مکانی که در زیارت دوره رفتیم کوه احد ومیدان نبرد احد بود. جائی که پیامبر عموی بزرگوار خودشان حمزه را از دست دادند.


جنگ احد تجربه ای تلخ برای مسلمانان بودکه  البته درس های بزرگ هم داشت.

این تصویر جبل الرمات هست یعنی تپه تیرانداز ها جائی که تیرانداز ها بر روی ان مستقر بودند و با ترک کردن انجا صحنه جنگ تغییر کرد.

این که نافرمانی از دستور ولی ان هم به خاطر حرص و طمع مال دنیا چه ضربات سنگینی را در پی داشته که یکی صدمه دیدن خود پیامبر که دندان و همچنین پیشانی ایشان صدمه دید و زخمی شدن حضرت علی که در روایات امده هفتاد زخم کاری برداشتندکه هر زخمی برای از پای دراوردن یک جنگجو کافی بود.دیگر به شهادت رسیدن حضرت حمزه سیدالشهدا که پیامبر برای ایشون ارزش بسیاری  قائل بودند و به خاطر همین جایگاه بارها حضرت زهرا پیاده به مزار ایشون می رفتند یعنی مسیری حدود 5کیلومتر را برای زیارت مزار ایشون طی می کردند و اولین تسبیح را هم حضرت زهرا با تربت حضرت حمزه درست کردند.

ودرس دیگری که داشت این بود که در حوادث سهمگین اگر روحیه علوی نباشد همه فرار را بر قرار ترجیه می دهند و وقتی ما این موضوع را می بینیم می توانیم علت واکنش های برخی خواص را بعد از حوادث انتخابات دریابیم.

این هم تصویر مزار ما بقی شهدای احد هست.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۳۵

بعد از مسجدا قبا که اولین مسجد اسلام هست به مساجد سبعه رفتیم.

این منطقه ،جائی است که مسلمانان دربرابرلشکر احزاب ایستادند یعنی همون میدان جنگ خندق.

مسلمانان بنا به توصیه سلمان فارسی در برابر لشکر دشمن خندق بزرگی را حفر کردند که مانع ادامه حرکت دشمن شد وبعد هم که حماسه رویاروئی تمام اسلام وتمام کفر به وقوع پیوست.

اما داستان مساجد سبعه این است که در هنگام حفر خندق، هرکس موضع خاصی برای عبادت داشت که الان اون جاها تبدیل به مساجد کوچکی شده من جمله مسجد پیامبر ، مسجد امیر المومنین مسجد حضرت زهرا و مسجد سلمان .

وهابیت ملعون برای از بین بردن اثاراسلامی با هدف تخریب این بناها به بهانه شرک واز این جور خذعبلات از تعمیر و مرمت این مساجدجلوگیری کردند .همچنین با مسدود کردن مسیر ورود به مسجد امیر المومین وهمچنین مسجدحضرت زهرا آنها را از دست رس مردم خارج نمودند.

مصلای امام علی علیه السلام

درسفر قبلی که سال گذشته داشتم از زیارت دو این مکان محروم بودم ولی امسال توفیق داشتیم و درب باغی که مسجدامیر المومین درون ان قرار گرفته بود باز بود وتونستیم بریم داخل مسجد .همچنین مسجدحضرت زهرا که ال سعود ملعون در جلوی ورودی ان کیسوک بزرگی قرارداده تا کسی نتواند داخل ان شود را هم برخی از دوستان از بالای دیوار واردش شده بودند. این عکس مسجد ایشون هست.

این عکس خیلی کمیابه قدرش رو بدونید

خدا لعنتشون کنه که این باید وضع محل نماز خوندن حضرت زهرا باشه.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۲۵

امروز زیارت دوره داشتیم.

معمولا یک روز همه زائران رو با اتوبوس به نقاط مهم ومقدس اطراف مدینه می برند.

اول رفتیم مسجد  قبا رفتیم اولین مسجدی که در اسلام ساخته شده همون مسجدی که درباره اش ایه نازل شد مسجد اسست علی التقوا مسجدی که بر اساس تقوا ساخته شد خصوصیت این مسجد اینه که پیامبر درهجرت سه روز در این مکان صبر کردند تا امیر المومین و فاطمیین به ایشون بپیونند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۲۲

دیروز صبح  دسته جمعی  زیارت قبرستان بقیع رفتیم.
نمی دونم چی بگم . از یه طرف می گم محب اهل بیت هستین دوست دارید بیاین عرض ادب کنید برای همین دعا کردم  نصیبتون بشه
ولی از طرفی برای یه محب سخته که  بیاید اینجا و ببینه مزار  فرزندای  رسول خدا این وضعی هست.(شنیدن کی بود مانند دیدن شاید دوستانی که تا به حال مشرف نشدن منظور منو متوجه نشن ولی کسی که غربت ومظلومیت بقیع رو درک کرده قطعا این حس رو تائید می کنه)

شخصا وقتی وارد بقیع شدم خیلی خجالت کشیدم .(خدا ازشون نگذره خیلی گستاخ وبی حیاهستن به رفیقمون گفته بودن وقتی موقع اش برسه مزار رسول الله رو هم خراب می کنیم)
یادحرم رفتن خودم توی قم افتادم . وقتی بارگاه حضرت معصومه رو با بقیع مقایسه کردم  روم نشد دیگه به مزار خاکی امام حسن نگاه کنم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۲۱

ازخوبی های سفر اینه که ادم رو به فکر وا می داره

نمونه اش همین مهرای یک بار مصرفه که اصلا ما ملتفتش نبودیم.

ولی خوب نماز خوندن روش خیلی حال میده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۱۸

بالاخره خان شیشم رو هم رد کردیم و فقط مونده غول سفید که خان هفتم هست.


ساعت6:30 صبح توی غول سفید نشستیم.


یعنی غول سفیدسقوط می کنه؟

خدا می دونه؟

طبق یه برنامه از پیش طراحی شده با مسئول تحویل بار کلی رفیق شدم ودست آخر هم بهش گفتم اقا یه جای اکازیون وتوپ کناره پنجره به ما بده ،اون بنده خدا هم یه جای خوب به ما داد.کلی به این رفیق حاج اقامون فخر فروختیم که عمرا بذارم کنار پنجره بیای .

ولی هنوز پرواز نکرده بودیم سر مهمان دار اومد گفت یه خانواده هستن که جای کنار هم ندارن دونفر مردونگی کنن جاشون رو عوض کنن .و ماهم خراب معرفت ومردونگی بلند شدیم وپنجره نصیب حاج اقا شد و بعد از پرواز کلی به ما فخر فروخت.

ساعت 9:15 توی فرودگاه جده بودیم.

یه ساعت مارو معطل کردن. دوتا عکس هم توی فرودگاه گرفتم به همراه عکس حاج اقا:

***

***

این هم همون دس شوئی مردونه خودمون هست!!!

انصافا شبیه ملک فهد نیست خخخخخخخخ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۰۲

ساعت 4:15 دقیقه صبح. الان پرواز بعد از ما که یه  پرواز سعودی و داره مسافراشو بار میزنه و ما همچنان طبق تابلوی اعلانات پروازمون عملیاته.  حالا نمی دونم این عملیات شرکت چی هست یعنی شرکت عملیات کرده می خواد عربستان رو بگیره بعدما بریم یا قراره ما عملیاتی بریم بحرین و سعودی ها رو بریزیم بیرون یا هزار اما و اگر دیگه

اینم اینگلیسیش

تنها چیزی که مهمه اینه که ما اینجائیم و پرواز سعودی داره مسافر بار می زنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۵۹

الان داخل فرودگاه مهرآباد هستم.


اینترنت پر سرعت مفتی :)


از همین الان گفتن پرواز شده 4


خدا رحم کنه فک کنم فردا ، پس فردا حرکت کنیم

باز دستشون درد نکنه این اینترنت وایرلس رو گذاشتن اینجا وگرنه معلوم نبود من باید چیکار میکردم این هم وقت بدون نتی رو :)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۵۷