روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

روزانه نویسی های من

روزانه نویسی من از فرودگاه مهر آباد، ترمینال حجاج در اردیبهشت 1390 شروع شد

سلام

1. حرفات خیلی بچگانه است


2. این طرز فکر کردن واقعا فقط مخصوص یه کودکه


3. توی این دوره زمونه این حرفا و این طرز تفکر جائی نداره


4. اگه بخوای این طوری ادامه بدی ، نابودت می کنن، خوردت می کنن و...

.



مخاطب جمله های بالا فقط یه نفره و اون کودک درون خودمه

بعضی وقتا دوست دارم مثل کودک درونم باشم

کودکی که همراه با ما بزرگ نشد

کودکی که مثل ما ارزو نداشت بزرگ بشه

کودکی که بغض و کینه اش کلا برای چند ساعت بود

اون موقع ها که کودک بودیم وقتی با یکی قهر می شدیم ،

درسته که میگفتیم قهرقهر تا روز قیامت

ولی دو ساعت بعدش بازم داشتیم با هم بازی می کردیم کدورت ها ادامه نداشت

اگر چه حرفامون خیلی علمی و فلسفی و با کلاس نبود

ولی در عوض اون چیزی که واقعا منظورمون بود، بود

توش نیش و کنایه و بغض و ... نبود

گاهی باید از کودک درونمون که واقعیت پاک بی آلایشه در برابر هجوم افکار منفعت گرائی آدم بزرگا محافظت کرد



۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۸:۳۷
گاهی اوقات که از شرایط و محیط زندگیم خسته می شم، دوست دارم از آدما و دغدغه های مادی شون ، از زندگی آهنی شون فرار کنم

 برم  یه جائی که به جای خونه ها و آپارتمان ها ، خدا و آیات قدرتش احاطم کرده باشن

برم یه گوشه یه آتیش درست کنم و همه نگفته ها و حرفای فرو خورده رو توش بریزم 

تا سبک بشم

تا بتونم  دوباره با فراغ خاطر با خدا حرف بزنم

تا بتونم دوباره خودم  و  محیط اطرافم رو باز هم تحمل کنم

به نظرم آدم هر هفته نیاز به یه همچین خلوتی داره...




پ.ن
تو این هوای سرد کنار همچین آتیشی ، از هر چیز که بگذریم سیب زمینی کبابی هم خیلی می چسبه :)
با تشکر از وبلاگ شب آفتابی بابت این تصویر زیبا
۱۷ نظر ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۵:۰۷
۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۲۰:۱۰

از قدیم معروف است که در دنیای فوتبال می گویند تماشاچیان یار دوازدهم  هر تیمی هستند و اصولا  امتیاز بازی خانگی به خاطر همین حضور بیشتر تماشاچیان است.

اما به راستی چرا تماشاچی تا این اندازه می تواند در نتیجه یک تیم تاثیر بگذارد که از آن به عنوان یک بازیکن نام می برند.


حضور تماشاچی  برای تیم دو فایده دارد:


1- با تشویق از بازیکنان تیم به آنها قوت قلب، انرژی مضاعف و اعتماد به نفس می دهند. این موارد در مسابقات بزرگ که استرس زیادی دارد بسیار مهم و مفید است.

2- با جنگ روانی  و ایجاد جو بر علیه تیم مقابل ، موجب بر هم زدن تمرکز بازیکنان حریف و بالا رفتن ضریب اشتباهات و خطاهای آنها می شوند.


این دو تاثیر منحصر به  مستطیل سبز نیست و هر جائی که مردم بتوانند به یارهای خودی، قوت قلب دهند و تمرکز حریف رو به هم بریزند، حکم یار دوازدهم را پیدا می کنند

اما  اصل مطلب 

یاردوازدهم غرب کیست؟


چندین سال است که ایران با چند کشور غربی بر سر موضوع هسته ای مذاکره می کند. دیپلماسی یک مبارزه و مسابقه بزرگدر عرصه جهانی است . بسیاری از کشورها نتایج بسیار بزرگی که با جنگ وخونریزی و صرف هزینه های زیاد به سختی به دست می آید را با ابزار دیپلماسی  با کمترین هزینه به دست می آورند.


1- اسرائیل :

هر بار که موسم مذاکرات ایران و غرب می رسد، تهدیدهای اسرائیل برای حمله به ایران، تبدیل به برگ امتیاز گیری غرب از ایران می شود. دائما غرب علت عدم حمله اسرائیل را فشارهای خود می خواند و از ایران مطالبه امتیاز می کند. این در حالی است که همگان به خوبی می دانند که همه تهدیدهای اسرائیل پوچ هستند.


2- شورای امنیت

این شورا  هم یار دیگر  غرب است . همواره باید به خاطر داشته باشیم که نباید هیچ امیدی به این سازمان و دیگر سازمان های بین المللی  داشته باشیم . چرا که در آنجا فقط  منافع اعضای دائم لحاظ می شود.


3- آژانس بین المللی انرژی هسته ای

این آژانس هم یکی دیگر ابزارهای جو سازی و ایجاد فشار بر روی ایران است 

این مطالب بر کسی پوشیده نبود اما یار دوازدهم ایران کیست؟


یار دوازدهم ایران 


1- اولین یار دوازدهم ایران حمایت عمومی مردم است. همین راهپیمائی ضد استکباری عظیم 13 آبان نشان از دشمنی مردم با آمریکا و غرب و حمایت از تیم مذاکره کننده  برای تامین حقوق ملت است.

تیم مذاکره کنند باید با استادی تمام از این اهرم فشار در مذاکرات استفاده کنند، نه اینکه حضور مردم رو مایه شرمساری خود بدانند. (برخی زمزمه ها در قبل از برگزاری مراسم 13 آبان از اردوگاه اصلاح طلبان حکایت از نارضایتی از این مراسم و تلاش برای تضعیف آن داشت)

2- استفاده از اهرم بی اعتمادی مردم ایران به صداقت غرب و بخصوص آمریکا در مذاکرات و درخواست برای اعتماد سازی از طرف آنها هم یکی دیگر ازاهرم های فشار تیم مذاکره کننده می تواند باشد.

فراموش نکنیم که ما تا کنون هیچ انحرافی از  قوانین نداشتیم و تاکنون هیچ سندی مبنی بر فعالیت نظامی در تاسیسات هسته ای ایران وجود ندارد. پس ما محکوم، مجرم یا هر چیز دیگری نیستیم و دیپلمات های ایرانی باید این موارد را به طرف مقابل تفهیم کنند.

اما متاسفانه دستگاه دیپلماسی ما گویادر این مورد برعکس دارد فعالیت می کند. 

چراکه وجود تابلوهائی با عنوان صداقت آمریکا ، در اصل زیر سوال بردن صداقت آنها و نشان دهنده بی اعتمادی مردم ایران به آنهاست .


صد افسوس دولتمردان به جای آن که از این فاکتور مهم جهت امتیاز گیری از غرب استفاده کند، و به طرف غربی نشان دهد که مردم ایران به لبخند های شما اعتماد ندارند، چنان از این تابلوها دست پاچه شدند و آنها را مخالف روند دیپلماسی خود دانستند که کانه این تابلوها در مورد انها است. اقدام به از بین بردن این برگ برنده کردند.



یعنی در عمل به جای آنکه آمریکا واکنش نشان دهد و ناراحت و عصبانی باشد این دولت مردان ما بودند که ناراحت و عصبانی شدند و بلافاصله دستور جمع آوری تابلوها را صادر کردند.


حتی اگر استدلال  کودکانه دولت مردان هم درست باشد، کافی است به طرف غربی بگوید که بر اساس قانون، یک شرکت خصوصی اقدام به اجاره تعدادی تابلوی تبلیغاتی کرده و این موضوع به دیپلماسی و سیاست خارجه دولت ربطی ندارد. کاری که همه ساله در غرب در مقابله با ایران انجام می شود و دولت مردان غربی می گویند این حرکت ها خصوصی هستند و به ماربطی ندارد.

متاسفانه برداشت غلط برخی از  آقایون از نرمش قهرمانانه تبدیل به ذلت خاضعانه شده و به اصطلاح سوراخ دعا را اشتباه گرفتند.

و صد البته که با ذلت خاضعانه نمی توان حقوق مردم و کشور را تامین کرد . اگر این روند بخواهد ادامه پیدا کند . هیچ بعید نیست که تا چند وقت دیگر علاوه بر غنی سازی 20 درصد، تاسیسات فردو و آب سنگین اراک هم تعطیل شوند


همین مطلب در

خبرگزاری فارس

حرف تو

عمارنامه




۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۵

واقعا یه سوال بدجور ذهن منو درگیر کرده

شما اگه جوابش رو میدونید خیلی ممنون میشم به من هم بگین 


توی این سه چهار ماهه که آقای روحانی بر اریکه قدرت تکیه زدند، شبیه این جمله ها رو از هاشمی زیاد شنیدیم

"پیام مردم در انتخابات معنا دار بود   ،    نتایج انتخابات معنا دار بود ، و ... " چطوری هست که انتخاباتی که آقای هاشمی توش رای نیاورد(سال 84) هیچ پیامی توش نبود . یا 24 میلیون نفری که سال 88 به احمدی نژاد رای دادند، رای شون معنا دار نبود؟




اقای هاشمی، شما که سال 84 به رای مردم و نتیجه بسیار پر معنای اون انتخابات احترام نذاشتین و حتی اخلاق سیاسی رو هم رعایت نکردین و به رقیبتون هم نه، به رئیس جمهور کشور تبریک نگفتین ، دم از پیام و معنا و ... می زنید؟

نمی دونم چرا آدم یاد اون ضرب المثل قدیمی « دیگی که برای من نجوشه ، میخوام توش سر سگ بجوشه» می افته . 


"البته این رذایل اخلاقی از آقای هاشمی برئ هست و فقط گفتم این ضرب المثل متبادر به ذهنه"


در پیام  شما بعد از پیروزی آقای روحانی در انتخابات، واقعا نکات بسیار عجیب و خارق العاده بود. 


پیامی که به نظر من بیشتر از این که به تبریک نزدیک باشه به پیغام انتقام جوئی و تلافی کردن می خورد.


 آقای هاشمی راستی حالا که بحث پیام شما شد ، خوبه بپرسم منظور شما از این بخش پیامتون دقیقا به چه کسی بود ؟؟؟


«به بزرگان اندیشه‌ساز در داخل کشور، درس داد که تحجّر، دگم‌اندیشی، بداخلاقی‌ها، حذف‌ها، طردها و انحصارطلبی‌ها، متاعی بی‌بها و مقطعی است و جایی در طاقچه ذهن و زبان مردم این سرزمین ندارد.» متن پیام تبریک آقای هاشمی در 26 خرداد



( داخل پرانتز جدای از بحث بالا بگم که دشمنان امام خامنه ای حفظه الله فکر نکنن که حالا چون خادم ملت عوض شده، شرایط کلا زیرو رو شده  به مثل اون ساده لوحی که جای بنزین گازوئیل زده بود فکر کرده باشن شاه برگشته1 و حالا هر کاری که بخوان می تونن بکنن و هر حرفی می تونن بزنن. که چشم های باز و وجدان های بیدار همه در انتظار تنها یک اشاره هستند)


آقای هاشمی همه می دونن که بعد از شکست تاریخی شما از احمدی نژاد، شما به شدت از این که " شخصیت هاشمی دوران سازندگی  از بین رفت ، ناراحت شدین و چه بسا یکی از دلایل ناراحتی و کدورت بین شما و رئیس جمهور وقت هم همین موضوع بوده باشد.


ولی در عجبم که چرا همون موقع از انتخاب قاطع مردم ، فارغ از این که چه کسی بوده، و برگزیدن چهره ای که کمتر شناخته شده، بر هاشمی ای که سالها رئیس مجلس و رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص بود، درس نگرفتین و پیام های عمیق اون اتفاق رو نتونستین یا نخواستین بشنوید



1- طرف میره پمپ بنزین و باک پیکانش رو پر پر میکنه و 30-40 لیتر بنزین میزنه و به پمپ بنزینی میگه چقدر شد. متصدی پمپ هم میگه 2000 هزارتومن. طرف پول در میاره و میه بعد آروم میگه ببینم مگه شاه برگشته که قیمت انقدر اومده پائین، مسئول پمپ هم میگه نه داداش گازوئیل قیمتش همینه

پ.ن
نمیدونم چرا سلب توفیق شده و شخص اول پست های اخیرم عوض نمیشه



۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۱۹:۱۲
جناب آقای هاشمی،

باسلام،
از آنجا که می دانم فرصت خواندن خاطرات دیگران را ندارید خواهشمندم دستور فرمایید تا یکی از پرسنل محترمتان در اوقات استراحت و فراغت آن را برایتان بخواند تا قدری خستگی از تن بدر کنید.
چه اینکه یقین دارم شنیدن مطالبات مردمی و آنچه که در کف میدان وبلاگ ها میگذرد برایتان جذابیت دارد.
***
سال 1359 بود و من کودکی 11 ساله.
آن ایام شطرنج آزاد نبود و من نیز تجربه این بازی را نداشتم.
در یکی از روزهای آوارگی (من از جنگزدگان خوزستان بودم) پسرکی هم سن و سال خودم که علم بازی شطرنج را میدانست با خودکار آبی بیک اقدام به کشیدن صفحه شطرنج روی مقوای کارتن قندهای ده کیلویی نموده و مربع های صفحه را با همان خودکار آبی یکی درمیان تیره کرده و مثلا صفحات سیاه شطرنج را ایجاد کرد.
برای تهیه مهره ها نیز از قند و نخود و لوبیا و اشیاء متفرقه استفاده کردیم.
این را عرض کنم که پدر متدین من بیخبر از این سرگرمی بنده بود و ما پنهانی مشغول بازی شدیم.
طولی نکشید که بنده به خودکفایی کامل در بازی شطرنج رسیدم.
القصه..
چندی بعد خانواده ی آن پسرک به جای دیگری رفتند و من ماندم و عطش شطرنج و فقدان حریف.
چاره ی کار را در آن دیدم که برادر کوچکترم را وارد گود کنم.
او 4 سال از من کوچکتر بود اما انصافاً هوش بیشتری برای پیروزی در این بازی از خود نشان داد.
هنوز دو روز از نبرد ما دو برادر نگذشته بود که او پشت سرهم مرا شکست میداد.
تحملش برایم سخت بود.
بناچار هرجا گیر می کردم و کم می آوردم به برادرم میگفتم : اینجا یک قانون وجود دارد که فراموش کرده ام برایت بگویم و حالا اعلام می کنم.
برادرم به من اعتماد کامل داشت و می پذیرفت.
داستان بدین منوال سپری شد تا موارد قوانین خلق الساعه ی بنده به چند مورد رسید و اخوی نازنین بنده علناً زمینگیر این جمله ی بنده شده بود : «آهان! اینجا یه قانونی هست که یادم رفته بود بهت بگم» .
نهایتاً کار به جایی رسید که گفت : من دیگه بازی نمی کنم تا تمام قانونای بازی رو یکجا اعلام کنی.
***
خاطره ی من تمام شد آقای هاشمی.
اکنون از شما خواهشی دارم :
اگر ممکن است لطفا تمام خاطراتی را که از حضرت امام(ره) دارید یکجا، یکباره و کتباً اعلام فرمایید .



بر گرفته از وبلاگ صهبای عشق

۲۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۱۵:۴۰

سلام

دوسه روز پیش عکسی رو توی نت دیدم که قابل تامل بود

عکس رو میذارم (البته گذاشتنش به معنای تائیدش نیست ولی میشه روش بحث کرد و حرف زد)

بالاخره آزادی بیان هست دیگه .

دوستان اگه مایل باشن متن پیام هاشون رو عینا داخل پست هم میارم...


امام خمینی و هاشمی

۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۸

اگر روحانیون طرفدار اسلام و انقلاب دیر بجنبند، ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه می دهند.

امام روح الله / منشور روحانیت
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۳:۱۵

«مسئله ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دوتا موضوع جهانی یا بین المللی یا منطقه ای با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مرگ و زندگی ؛ مسئله هست و نیست است.»

مقام معظم رهبری87/8/8

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۵

سلام 

چند وقتی بود که این مطلب تو ذهنم جولان می داد و منتظر فرصت بودم تا پیادش کنم 


هر روز که میخوام برم سر کار از کنار حرم حضرت معصومه عبور میکنم .چند روز پیش که داشتم میرفتم حرم چشمم به یه خانواده ای که زائر بودن ،افتاد

یه دختر بچه سه چهار ساله بزور دست باباش رو می کشید  تا وارد یکی از این مغازه های اطراف حرم بشن 


این صحنه رو که دیدم یاد اولین باری که برای زیارت اومدم قم  افتادم اگه اشتباه نکنم  5 ساله  بودم (الهی )


اون موقع چقدر این مغازه های اطراف حرم برام جذابیت داشت ، کلی چیزای قشنگ و جورواجور و رنگارنگ توشون بود 

یه خورده فکر کردم دیدم پس چرا دیگه الان سالهاست، که این مغازه ها برام جذابیت نداره و  تازه بعضی اوقات دوستانی که از شهرهای دیگه  میان  و میخوان از این مغازه ها خرید کنن ، میگم اینا یه مشت جنس بنجول هست و از این مغازه ها خرید نکنید 


تقریبا میشه گفت اجناس و نوع جنس این مغازه ها از اون موقع تا الان هیچ تغییری نکرده .پس تغییری که حاصل شده در نوع نگاه من هست.


همین الان هم وقتی اطراف حرم هستم ، میبینم که همین مغازه هائی که توی یک سال شاید یک یا دوبار بهشون توجه کنم ،  برای خیلی ها قابل توجه هست...

خب نتیجه اخلاقی بحث 

درسته که اون مغازه ها برای من شاید زرق و برقی نداشته باشه، ولی الان چیزای دیگه تی جای اونا رو پر کردن داشتن خونه، ماشین و خیلی چیزای دیگه هستن که ما رو مجبور میکنن دائما اصرار کنیم و خودمون رو به مشقت بندازیم تا به اونا برسیم


دنیا به حسب حال افراد زرق و برق داره، اگه بتونی نگاهت رو نسبت به این زرق و برق ها عوض کنی ، می بینی که اجناس این مغازه ، همش قلابی هست و فقط رنگ قشنگ دارن و نورپردازی خوبی بهش شده 


مهم اینه که چه موقعی به این نتیجه برسی ....

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۵۶